حرف دل ... پائیز زیبا
میلاد پارسامنش

درد

در سینه چرا میپیچد

تا که از آینه می پرسیدم

او چرا چهره زتو می گیرد؟!

یا از آن خط سیاه

که تماشاگه چشمان تو بود

باز هم می پرسم        

که چرا دست تو چشمان مرا می بندد؟!

بر رُخ رَخت سپیدی که پر از عاطفه است

به در و پنجره و ساز که دستان تو را می بویند

به همه بانگ زدم

به همان آتش سوزنده که شب ها که دل من را می سوخت

و تماشاگر من بودی تو

باز امروز

درین حسرت دیرینه ی خود

می سوزم

((و تو ازخواب نمی پرهیزی))

 



ما در سکوت شب

دلواپس

رسیدن توایم

عطر یاس و

گادان های شمعدانی

حسادت می کنند / به من

در کور سوی چراغ و

چهره های خشکیده ی

پنجاه و پنج گلِ

بازمانده از بهار


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:30 :: توسط : میلاد پارسامنش

افقی

دل را

به انتظار نشسته است

و اشتیاقی

رنگین کمان تن نمی شود

که شب

آبستن درد هاست

و یار

با دمیدن سپیده

نمی رسد

از راه


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:29 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

سایه ام در شب

 به خواب می رود

تا سفر کند

تن ام

تا آسمانی که

چشمان تو

شماره می کند ستاره هایش را


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:27 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

گم میشوم

گاهی

در ازدحام

شعر ها و ترانه های

ناسروده ام


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:24 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

عشق

بازی کلمات نیست

فریب سیب و رانده شدن

و پوشانیدن پیراهنی

بر اندام دلی خونین

عشق

قطره ای زیباست

برگونه عاشق


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:23 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

خمیازه می کشد

سیب

از فرصت کوتاه عاشقی

گو ببارد

اشک

بر درختی

که خشکیدست


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:22 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

طلوع سپیده را

خاطره های تو

به تصویر می کشد

و شوق امید را

دل ات

 

به سینه می کارد

من که راز گریه را نمی دانم

باور رسیدنم به تو

زبان دیده را گشوده است


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:20 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

در جستجوی نگاهی آشناست

دل

هم نفسی که بر دفتر شعرها

بنشیند

تا ورق زند

آرزوهای خفته را


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:19 :: توسط : میلاد پارسامنش

رفته است او

تا سپیده دم آرزو

تا انتهای لحظه ی بی قرار

 

تا طلوع دوباره ی دیدار

تا یادگاری افسانه فرهاد

به بیستون


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:17 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

نشسته ام و من در برابرم

چیزی بگوی

تا عقده گشای دل باشد

ای من

که با منی همیشه در سکوت


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:16 :: توسط : میلاد پارسامنش

 

در کدامین گوشه ی قفس

تواند خواند

قناری غمگینی/ که بال شکسته ای دارد

تو خود پرنده ی منی / دل خاموش

که در سینه

می خوانی / به آوازهای حزین


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 13:14 :: توسط : میلاد پارسامنش

بوی تو میگیرم و

در حریم واژه ها

شعری دوباره میگویم

تنها بگو

کدامین مرثیه ات

دلگرم می کند

که از قاب خیالم نمیروی

و سادگی دلپذیر تو

کسالت دیرینه مرا

به ابرها هدیه میدهد

آه

اگر دوباره بگرید ابر

حباب ها

قاب سیمای تو میشود


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 4:28 :: توسط : میلاد پارسامنش

شاید بنویسم این ابر

پیراهن سپید من است

شاید هم

بگویم این خاک

می رویاندم روزی

کنار برکه ای با شوق

رد من باز هم اینجاست

شاید

دفتری را که بگشاید

پری از من

نهفته باشد

میان آن


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 / 7برچسب:, :: 4:21 :: توسط : میلاد پارسامنش

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ حرف دل خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ناگفته های نامعلوم و آدرس 3411200.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 6967
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content